در بچگی مادرم می گفت به بدنه ی علاءالدین دست نزن جیز می شی. گوش می دادم. خواهرِ موفرفریِ چشم درشتم گوش نمی داد و بارها می سوخت و می سوخت. تازه دارم مشکوک می شم که تن و روح مجروح زیباتر است یا آن نسوخته جان که درد به اختیار نکشید؟ خالکوبی زیباتر نشده؟
آن دردی بد است که جباری به تحقیر بر گرده ام کشید.
البته آن هم راه دارد. در مبارزه خواهم گفت