تئوریسین گناه برایم پولس بود که می گفت در کودکی گلابی از درختان باغ دیگران می دزدیدیم. نه برای آنکه در خانه گلابی نداشتیم. برای شیرینی لذت دزدی، می دزدیدیم.
یکم: باغبان به پای درختانش می رسد. آب می رساند و کود می دهد. متوجه دزدی نمی شود. امثال برکت خداوندم کم بوده. از احمق ها. هم تو هم خدایت. شیرینی گلابیت زیر دندان من است. اما شیرینی اینکه کاری کرده ام که برای جبرانش هیچکار نمی توانی بکنی مگر اینکه خودت را گول بزنی که خواست خدایی که از تو برتر اما نه از من، دو صد چندان است. من چشمی کاشته ام به این لحظهی ناتوانی تو و خدایت. روی دیوار باغت به درون کاشته ام و تا ابد لذت خواهم برد چون تو نخواهی دانست که دزد که بود.