Categories
آفریقا

ادبیات آفریقای مرکزی

ای رودِ خفته،
رازهای من را با خود ببر،
اما سنگ‌هایت را نگاه دار،
تا مرا به یاد آوری
 
از قوم زانده (Zande) – سودان جنوبی / آفریقای مرکزی


«ماه بالا آمد،
من چشم‌هایم را به سوی او بردم،
چون در چشم‌های تو نبودم،
ماه هم غمگین شد.»

از قوم سارا (Sara) – چاد


«پرنده‌ای که آوازش تنهاست،
سحرگاه به درخت نمی‌رسد.
بیا بخوانیم با هم،
تا خورشید ما را ببیند.»

از قوم مانداما (Mandama) – شمال کامرون / چاد
Categories
Uncategorized

چرا کسی توجه نمی کنه که دنیا جای غم انگیزی شده؟

Categories
Uncategorized

قصور زبان

چقدر زبان در توصیف آنچه بر روان می رود کند است. چقدر قاصر است.