Categories
ادبیات شعرـکودک

چرا نباید گل تازه بخریم

لوسی پنج سال دارد

هر روز صبح با مادرش به فروشگاه می روند

غذا می خرن

آخه باید همه چی تازه باشه

گل آخرین چیزیه که لب صندوق می خرن

بر می گردن

مامان گل رو کنار پنجره آشپزخونه می ذاره

برای این که  حواسش به لوسی باشه او رو

طرف دیگه ی پنجره آشپزخونه روی کابینت می شونه

سعی می کنه براش قصه ایی جور کنه تا حوصلش سر نره

لوسی اما

تو فکر گل های دیروزه که رفتن تو سطل آشغال زیر ظرف شویی و درب روشون بسته شده

آیا تو تاریکی راحت ترن؟

شب موقع شام

وقتی بابا هم هست

دور میز

لوسی می گه

گل های دیروز تو سطل آشغالن

مامان میگه

داشتن خشک می شدن عزیزم

لوسی می گه

گل که خشکش قشنگ  تره

بابا می گه

گل خشک قشنگ نیست

گلی که خشک شدنش رو دیدی قشنگه

هر سه موافق بودن

همچنین موافق بودن که راهی نیست

و گل خشک شده روز قبل رو باید دور ریخت

حتی اگر گل تازه برای روز جدید نداشته باشم

شام تموم شد

ظرف ها شسته شد و تو کابینت های تاریک آشپزخونه رفتن

و همه به تخته خواب های تاریک

لوسی تو خواب دید

پیش مامانش گریه می کنه و میگه

مامان. اینجا تاریکه و بوی آشغال میاد

مامان میگه

برای سن تو این حرف ها هنوز خیلی زوده!

بعدا ها راجعش صحبت می کنیم.

By Mohammad Rahmani

Artificial Intelligence Senior Scientist @ Alpen-Adria-Universität Klagenfurt

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *